روز هاست غمگینم
در عکسهایم...در ترانه هایم...
در اتاقم...در زندگی...در دنیا...
صدای من وقتی تو را صدا میکند غمگین است...
و مدتهاست
در چشمانم خوابی خزیده
اما من هنوز بیدار
و چون سایه ای سرگردان
به این سو وآن سو گریزانم...
می گردم...نمی دانم به دنبال چه...شاید تسکینی...
و به تو تکیه میکنم
درحالی که دردها به من تکیه کرده اند...
نگاه نگرانت را به دنبال خودم میکشانم...
من در عمق روح تو قدم گذاشتم اما
عمق روح خودم متروکه مانده...
روزهای خوب...
امان از روزهای خوب...
×بغض...بغض...بغض...من بانوی بغض ها هستم...
×چندوقته دچار یک آرامش عجیب و ترسناکم...
×های بارون...بارون...فقط همین...
نظرات شما عزیزان:
![](/weblog/file/img/m.jpg)
پاسخ: خو پس بذار بعدا حضوری دربارش حرف بزنیم... :]
![](/weblog/file/img/m.jpg)
پاسخ: ترجیح میدم دراین مورد سکوت کنم...
![](/weblog/file/img/m.jpg)
پاسخ: مرسی... :)))
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(1).gif)
پاسخ: ... :)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(25).gif)
بازم سر بزنين تنهامون نزارين...ممنون
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif)
پاسخ: سلام...خواهش میکنم.لطف دارین... :)
![](/weblog/file/img/m.jpg)
پاسخ: مرسی... :] مثل همیشه نسبت به من لطف داری... :)
پاسخ: میام تو وبت میگم...
موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،